۱ . أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَبِيبٍ الطَّبَرِيُّ، قَالَ: نَظَرَ الْمَنْصُورُ إِلَى رَجُلٍ فَرَأَى عَلَى عَضُدِهِ وَشْمًا، فَقَالَ: هَذَا رَجُلٌ قَدْ مَسَّهُ الشَّيْطَانُ وَأَعْطَاهُ عَلَامَةً، فَقِيلَ: أَرَأَيْتَ لَوْ وَشَمَتِ الْمَرْأَةُ تَتَزَيَّنُ بِهِ لِزَوْجِهَا؟ فَقَالَ: لَا يَحِلُّ لَهَا أَنْ تَتَزَيَّنَ لِزَوْجِهَا بِمَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَكِنْ تَأْخُذُ مِنْ هَذِهِ الْأَلْوَانِ فَتَصْبِغُ بِهَا جَسَدَهَا ثُمَّ تَغْسِلُهَا.

ترجمه‌ی گفتار:

عبد الله بن حبیب طبری ما را خبر داد، گفت: منصور به مردی نگریست، پس بر بازوی او خالکوبی دید، پس فرمود: این مردی است که شیطان او را لمس کرده و به او علامتی داده است، پس گفته شد: نظرتان چیست اگر زن خالکوبی کند تا خود را با آن برای شوهرش بیاراید؟ پس فرمود: برای او حلال نیست که خود را برای شوهرش با چیزی بیاراید که خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند، بلکه از این رنگ‌ها بر می‌گیرد و جسدش را با آن‌ها می‌آراید و سپس آن‌ها را می‌شوید.

۲ . أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ الطِّهْرَانِيُّ، قَالَ: دَخَلَ عَلَى الْمَنْصُورِ رَجُلٌ عَلَى ذِرَاعِهِ وَشْمٌ، فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ كَارِهٍ، فَقَالَ: هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ، فَقَالَ الرَّجُلُ: إِنِّي فَعَلْتُهُ وَأَنَا شَابٌّ، فَقَالَ: أُمْحُهُ، فَقَالَ: لَا يَمَّحِي، فَقَالَ: اسْتَغْفِرِ اللَّهَ فَإِنَّ ذَلِكَ يَمْحُو مَا لَا يَمَّحِي، فَلَمَّا خَرَجَ الرَّجُلُ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنَّ فُقَهَاءَ الشِّيعَةِ لَا يَقُولُونَ بِهَذَا! فَقَالَ: وَهَلْ بَقِيَ لِلشِّيعَةِ فَقِيهٌ؟!

ترجمه‌ی گفتار:

حسن بن قاسم طهرانی ما را خبر داد، گفت: مردی بر منصور وارد شد که بر ساعدش خالکوبی بود، پس با کراهت به سویش نگریست و فرمود: این از کارهای شیطان است، پس مرد گفت: من هنگامی آن را انجام دادم که جوان بودم، پس فرمود: محوش کن، گفت: محو نمی‌شود، فرمود: از خداوند آمرزش بخواه؛ زیرا آن چیزی را محو می‌کند که محو نمی‌شود، پس چون مرد بیرون رفت، گفتم: فدایت شوم، فقهاء شیعه این را نمی‌گویند! پس فرمود: مگر برای شیعه فقیهی هم مانده است؟!

شرح گفتار:

برای خواندن شرحی بر این گفتارهای نورانی، به پرسش و پاسخ ۲۸۲ مراجعه کنید.