۱ . أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَبِيبٍ الطَّبَرِيُّ، قَالَ: سَمِعْتُ الْمَنْصُورَ يَقُولُ: الْمَاءُ لَا يَنْجُسُ وَلَوْ كَانَ يَنْجُسُ لَمَا كَانَ يَطْهُرُ شَيْءٌ أَبَدًا، قُلْتُ: أَلَيْسَ الْمَاءُ الْقَلِيلُ يَنْجُسُ إِذَا لَقِيَ نَجَاسَةً؟! قَالَ: الْمَاءُ لَا يَنْجُسُ وَلَكِنْ إِذَا كَانَ قَلِيلًا وَوَقَعَتْ فِيهِ نَجَاسَةٌ تُخَالِطُهُ النَّجَاسَةُ وَتِلْكَ الَّتِي تُنَجِّسُ النَّاسَ، قُلْتُ: أَفَلَا يُطَهِّرُهَا إِذَا تَقَعُ فِيهِ؟ قَالَ: إِنَّمَا يُطَهِّرُهَا إِذَا يَمُرُّ عَلَيْهَا، قُلْتُ: وَمَا الْكَثِيرُ مِنَ الْمَاءِ؟ قَالَ: مَا لَا تُخَالِطُهُ النَّجَاسَةُ إِذَا تَقَعُ فِيهِ، قُلْتُ: وَمَا هُوَ؟ قَالَ: لَا عَلَيْكَ أَنْ تَتَحَرَّاهُ، قُلْتُ: أَرْشِدْنِي إِلَيْهِ فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اخْتَلَفُوا فِيهِ، قَالَ: مَا إِذَا تَحَرَّكَ جُزْئُهُ لَمْ يَتَحَرَّكْ كُلُّهُ، قُلْتُ: وَمَا مِقْدَارُهُ؟ قَالَ: قُلَّتَانِ وَهُمَا بِرْمِيلَانِ وَهُمَا كُرٌّ، قُلْتُ: وَمَا سَعَتُهُ بِالْأَشْبَارِ؟ قَالَ: سِتَّةٌ وَثَلَاثُونَ شِبْرًا، ثُمَّ قَالَ: اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ مَا فَرَضَ كُرًّا وَلَا أَشْبَارًا وَلَكِنَّ النَّاسَ لَمَّا جَاءُونَا حَيَارَى وَسَأَلُونَا نَظَرْنَا إِلَى مَا هُمْ عَلَيْهِ فَقَدَّرْنَا لَهُمْ.

ترجمه‌ی گفتار:

عبد الله بن حبیب طبری ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور می‌فرماید: آب نجس نمی‌شود و اگر نجس می‌شد هیچ گاه چیزی پاک نمی‌شد، گفتم: آیا آب اندک هنگامی که با نجاستی برخورد می‌کند نجس نمی‌شود؟! فرمود: آب نجس نمی‌شود، ولی هنگامی که اندک است و نجاستی در آن می‌افتد، نجاست با آن مخلوط می‌شود و این نجاست است که مردم را نجس می‌کند، گفتم: آیا آب، نجاست را هنگامی که در آن می‌افتد پاک نمی‌کند؟ فرمود: هنگامی آن را پاک می‌کند که بر آن می‌گذرد، گفتم: آب کثیر چیست؟ فرمود: چیزی که نجاست هرگاه در آن می‌افتد با آن مخلوط نمی‌شود، گفتم: آن چیست؟ فرمود: (باکی) بر تو نیست که (خود) آن را تشخیص دهی، گفتم: من را به آن ارشاد کن؛ چراکه مردم در آن اختلاف کرده‌اند، فرمود: چیزی که هرگاه جزء آن حرکت می‌کند کلّ آن به حرکت در نمی‌آید، گفتم: مقدار آن چیست؟ فرمود: دو قلّه و آن دو بشکه است و آن کرّ است، گفتم: مساحتش چند وجب است؟ فرمود: سی و شش وجب (مکعب)، سپس فرمود: بدان که خداوند کرّی یا وجب‌هایی را فرض نکرد، ولی هنگامی که مردم در حال سرگردانی به نزد ما آمدند و از ما سؤال کردند، به چیزی که بر آن بودند نگریستیم پس برایشان اندازه‌گیری کردیم.

۲ . أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهَرَوِيُّ، قَالَ: قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: إِنَّ النَّاسَ رَوَوْا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: إِذَا بَلَغَ الْمَاءُ قُلَّتَيْنِ لَمْ يَحْمِلِ الْخَبَثَ، قَالَ: صَدَقُوا، قُلْتُ: وَمَا الْقُلَّتَانِ؟ قَالَ: بِرْمِيلَانِ وَهُمَا قَدْرُ كُرٍّ مِنَ الْمَاءِ وَهُوَ مَاءٌ كَثِيرٌ لَا يَنْتَشِرُ فِيهِ الْخَبَثُ.

ترجمه‌ی گفتار:

محمّد بن عبد الرّحمن هروی ما را خبر داد، گفت: به منصور گفتم: مردم از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده‌اند که فرمود: هرگاه آب به دو قلّه رسید نجاست را بر نمی‌دارد، فرمود: راست گفته‌اند، گفتم: دو قلّه چیست؟ فرمود: دو بشکه و آن به اندازه‌ی یک کرّ آب است و آن آب بسیاری است و نجاست در آن منتشر نمی‌شود.

۳ . أَخْبَرَنَا يُونُسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْخَتْلَانِيُّ، قَالَ: سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنْ سَطْلٍ مِنَ الْمَاءِ يَقَعُ فِيهِ قَطْرَةٌ مِنَ الدَّمِ، فَقَالَ: إِذَا عَلِمْتَ مَوْقِعَهَا فَخُذْ مِنْهُ كَفًّا قَبْلَ أَنْ تَنْتَشِرَ فِيهِ فَإِنِ انْتَشَرَتْ فِيهِ فَلَا تَشْرَبْ مِنْهُ وَلَا تَتَوَضَّأْ، قُلْتُ: فَإِنْ وَقَعَ فِيهِ نَجَاسَةٌ يَابِسَةٌ مِثْلُ شَيْءٍ مِنَ الْمَيْتَةِ وَلَمْ تَنْتَشِرْ فِيهِ فَتَرَى الشُّرْبَ وَالتَّوَضُّأَ مِنْهُ جَائِزًا؟ قَالَ: نَعَمْ.

ترجمه‌ی گفتار:

یونس بن عبد الله ختلانی ما را خبر داد، گفت: از منصور درباره‌ی سطلی از آب پرسیدم که یک قطره خون در آن می‌افتد، پس فرمود: هرگاه جای افتادنش را دانستی پیش از اینکه در آن پخش شود یک کف از آن بگیر، پس اگر در آن پخش شد از آن ننوش و وضو نگیر، گفتم: پس اگر در آن نجاست خشکیده‌ای مانند چیزی از مردار افتاد و در آن پخش نشد، نوشیدن و وضو گرفتن از آن را جایز می‌دانی؟ فرمود: آری.

شرح گفتار:

برای خواندن شرح این گفتارهای نورانی، به پرسش و پاسخ ۲۶۹ مراجعه کنید.