سه شنبه ۴ اردیبهشت (ثور) ۱۴۰۳ هجری شمسی برابر با ۱۴ شوال ۱۴۴۵ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 نکته‌ی جدید: نکته‌ی «عید منتظران» نوشته‌ی «حسنا منتظر المهدی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: لطفاً بفرمایید که «ترس از خداوند» به چه دلیل است؟ آیا ترس از ذات اوست یا از صفات او؟ با توجّه به اینکه او عادل است و ظلم نمی‌کند و حکیم است و کار عبث نمی‌کند و به عبارتی بدون حکمت ضرری از او به کسی نمی‌رسد. پس چرا باید از او ترسید؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر در این باره؛ حدیث ۲۱. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. گفتار جدید: مناجاتی از آن جناب که در آن راه‌های موجود پیش روی مؤمنان را یاد می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
نکته
 

در آینه‌ی کودکی

به نام خدایی که هرگز زمین را خالی از حجّت و خلیفه‌ی خود نمی‌گذارد.

روزی از روزها کودکی از من سؤال کرد: امام حسین کجاست؟

گفتم: فرزندم! او در بهشت برین که وعده‌ی پروردگارمان است، به سر می‌برد.

دوباره سؤال کرد: چرا این همه سال بر او گریه می‌کنند؟

گفتم: بر امام حسین گریه نمی‌کنند. برای کودک مثالی زدم. گفتم: وقتی کودکی هنوز خیلی کوچک است، پدرش او را در آغوش می‌گیرد. دستش را رها نمی‌کند، ولی فرزند وقتی که بزرگ می‌شود، پدرش را رها می‌کند. هنگامی که پدرش به او نیاز دارد، او را تنها می‌گذارد، اما وقتی پدرش را از دست می‌دهد، هر چه بیشتر او را اذیّت کرده باشد، بیشتر گریه می‌کند. دلش به حال خودش می‌سوزد، به خاطر کوتاهی‌های خودش، امّا دنیا جای دگرگونی و چرخش است و کشیدن مکافات عمل. فرزند به مکافات عملش می‌افتد، امّا آن‌گاه که فراغت می‌یابد، این هم فراموشش می‌شود و وقتی دوباره گرفتار و غصّه دار می‌شود، دیگر روضه نذر می‌کند. بله، به حال خودش و سرگردانی‌اش گریه می‌کند. بله، سینه می‌زند، زار می‌زند. او به حال خودش گریه می‌کند و روضه‌خوان هم حواسش به پاکت پولش است که خدایا چه‌قدر گذاشتند؟؟؟ صاحب‌خانه هم یادش رفته روضه‌ی امام حسین است. این‌قدر به مدل لباسش و نوع پذیرایی و این‌که لیوان و سینی چه جوری باشد اهمیت می‌دهد و فکر می‌کند که اصلاً یادش رفته مجلس را برای چه کسی گرفته است! خانمی هم در جمع خانم‌ها جیغ می‌زند: یا حسین!

الهی بمیرم! چه همه عاشق و دل‌سوخته!

صدایش می‌زنی حاجیه خانم! روضه تمام شد. جیغ نزن و به سر و سینه نکوب. امامِ تو راضی نیست که صدایت را نامحرم بشنود. راضی نیست که تو خودت را بزنی و اذیت کنی.

می‌گوید: بگذارید جیغ بزنم. نمی‌دانید شوهرم کتکم زده، الهی به حق امام حسین دستش بشکند! یا حسین ...!!!!

و دوباره همه می‌روند سراغ روضه‌خوانِ مجلس دیگر. می‌روند حاجت بگیرند. می‌گویند: ریختن اشک برای امام حسین، گناهان را پاک می‌کند. بله فرزندم. هر چه در دین داریم از پیامبر و اهل بیتش داریم، اما اشک بر امام حسین، حقّ الناس را پاک نمی‌کند! مردم آن زمان، امام حسین را تنها گذاشتند، در حالی که از او دعوت کرده بودند بیاید. به او جفاها کردند و سر مبارکش را بر نیزه زدند... امروز خداوند آخرین خلیفه‌ی خودش از اهل بیت پیامبر را حفظ کرده است تا سرش را بالای نیزه نبرند! امروز امام این زمان خیلی غریب‌تر از جدّ عزیزش است. این همه سال منتظر دعوت‌نامه‌ی من و شماست. ما منتظر نیستیم، مولایمان منتظر ماست. سپس گفتم: کودک دانایم! اگر کسی درِ منزلتان را بزند، شما در را برایش باز نمی‌کنی؟ گفت: دوست دارم باز کنم، اما مادر و پدرم گفته‌اند در را برای هر کسی باز نکنی. گفتم: اگر آقای مهربانی بیاید و در بزند و بگوید: برای یافتن یارانی برای امام مهدی آمده‌ام و دعوت‌نامه آورده‌ام، چه‌طور؟ در را برای او باز می‌کنی؟

کودک با بی‌قراری گفت: بله.

چون قلبش زنگار نگرفته بود و آلوده‌ی هر گناهی نشده بود...

در همین زمان، زنگ منزل به صدا درمی‌آید. کودک دانا یادش رفته بود مادرش چه سفارشی کرده است و با اشتیاق در را باز می‌کند. آقای مهربان و خوش‌سیمایی را می‌بیند. کودک سلام می‌دهد...

- ببخشید آقا! شما که هستید؟

آن آقای بزرگوار در جواب او سلام گرمی می‌دهد و دست نوازشی بر سرش می‌کشد و می‌فرماید: من زمینه‌ساز ظهور امام تو هستم. نامم منصور هاشمی خراسانی است. دعوت‌نامه‌ای آورده‌ام. سپس با مهربانیِ پدرانه‌ای کودک را در آغوش می‌گیرد و کتاب «بازگشت به اسلام» را به او هدیه می‌کند و به او می‌گوید این دعوت‌نامه‌ی من به سوی امام مهدی علیه السلام است که برای امّت پیامبر آورده‌ام. آن را به خانواده‌ات بده و حتماً با هم آن را بخوانید... او از کودک خداحافظی می‌کند و در ادامه... گویی ده‌ها سؤال کودک را در برمی‌گیرد. گویی ده‌ها «چرا؟؟؟؟» یک‌باره بر ذهنش ریخته باشد:

به من گفتن: آقا را خدا غایب کرده و خودش هر وقت بخواد میاره! اگه میخواسته غایب کنه چرا زودتر به این دنیا آورده؟؟؟ مگه خدا میخواسته خلیفه‌ی خودش این همه سال تنها باشه و غصّه بخوره؟؟؟

بغض کرده بود. به سوی من بازگشت. داشت گریه‌اش می‌گرفت و می‌گفت: واقعاً چرا آقا تنهاست؟ من میخوام برم پیش آقا...

او را در آغوش گرفتم و گفتم: خداوند مولایمان مهدی را برای هدایت ما به میان مردم فرستاد. او پدر مهربان همه‌ی ماست. ما دست او را رها کردیم و گم شدیم.

او گریه می‌کرد و می‌گفت: مولایم منو پیدا کن...

و کتاب جناب علامه را به سینه چسبانده بود و من در همان حال شعری کودکانه برایش گفتم:

دست بدست هم میدیم و

به همه میگیم:

کبوتری نامه برم،

من اومدم از یه سفر،

نامه‌ی مولا ببرم،

به عشق الله ببرم،

تمام دنیا ببرم،

آی آدما آی آدما!

با هم دیگه دست به دعا،

خدامونو صدا کنیم،

مولامونو دعا کنیم.

خدا که مهربونه،

دوای دردامونه...

دیدم کودک پاکدل، همان‌طور که شعر من را می‌شنید، آرام آرام خوابش برد و کتاب

در دستش بود...

من برایش دعا کردم و بر طبق وظیفه‌ام به سراغ کودکی دیگر رفتم...

* کوچ پرستوها؛ مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه پندآموز (۱) را اینجا بخوانید.

هم‌رسانی
این مطلب را با دوستان خود به اشتراک گذارید، تا به گسترش علم و معرفت دینی کمک کنید. شکرانه‌ی یاد گرفتن یک نکته‌ی جدید، یاد دادن آن به دیگران است‌.
رایانامه
تلگرام
فیسبوک
توییتر
اگر با زبان دیگری آشنایی دارید، می‌توانید این مطلب را به آن ترجمه کنید. [فرم ترجمه]
نوشتن مقاله یا نکته
کاربر گرامی! شما می‌توانید مقالات، نظرات، خاطرات و دل‌نوشته‌های خود را در فرم زیر بنویسید و برای ما ارسال کنید تا پس از ارزیابی و ویرایش، در این بخش منتشر شود.
توجّه: ممکن است که نام شما به عنوان نویسنده‌ی مقاله یا نکته، در پایگاه نمایش داده شود.
توجّه: از آنجا که پاسخ ما به پست الکترونیک شما ارسال می‌شود و لزوماً بر روی پایگاه قرار نمی‌گیرد، لازم است که آدرس خود را به درستی وارد کنید.
توجّه: شرایط لازم برای انتشار مقاله یا نکته در این پایگاه به قرار زیر است:
۱ . عدم انتشار در فضای مجازی یا حقیقی پیش از انتشار در این پایگاه
۲ . داشتن موضوع مرتبط با معارف اسلامی یا رویدادهای مهم و معضلات جهان اسلام
۳ . سازگاری با مبانی فکری علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و انعکاس دیدگاه‌های آن جناب درباره‌ی موضوع
۴ . خالی بودن از توهین یا حملات لفظی تند به شخصیت‌های علمی یا مذهبی یا سیاسی مورد احترام مردم
۵ . داشتن تحلیل منطقی، قابل فهم و شخصی از موضوع
۶ . داشتن یک پیام یا نتیجه‌ی علمی یا تربیتی مشخّص و درخور توجّه
۷ . بخش‌بندی مقاله یا نکته‌ی طولانی با رعایت یکپارچگی و انسجام مطلب
۸ . داشتن استنادات ضروری و عدم کپی‌برداری از مطالب دیگران بدون ارجاع صریح و دقیق به آن‌ها
۹ . معتبر و معروف بودن منابع در مواردی که به منابعی استناد شده است.
۱۰ . خالی بودن از نقل قول‌های متعدّد، طولانی و غیر ضروری از دیگران به نحوی که بیشتر حجم مقاله یا نکته را به خود اختصاص داشته باشد.
۱۱ . داشتن حجم مناسب و کمتر از ۶۰۰۰ کلمه
* در صورت تمایل، می‌توانید فایل Word مقاله یا نکته‌ی خود را به پست الکترونیکinfo@alkhorasani.com ارسال کنید.