جمعه ۱۰ فروردین (حمل) ۱۴۰۳ هجری شمسی برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 پرسش جدید: مسلمانان درباره‌ی اینکه شب قدر کدام شب است اختلاف دارند. نظر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله در این باره چیست؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. نکته‌ی جدید: شعر «آوار خویشتن» سروده‌ی «زینب شریعتی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. گفتار جدید: مناجاتی از آن جناب که در آن راه‌های موجود پیش روی مؤمنان را یاد می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر که بر این دلالت دارند؛ حدیث ۱۸. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نقد جدید: در روایتی از امام محمّد باقر عليه‌ السلام آمده است که فرمود: «گویا من گروهی را می‌بینم که در مشرق خروج کرده‌اند و حق را می‌طلبند... کشتگانشان شهیدند. آگاه باشید که من اگر آن زمان را درک می‌کردم، جانم را برای صاحب این امر نگاه می‌داشتم». لطفاً بفرمایید که آیا این حدیث معتبر است؟ برخی از کسانی که یاری خراسانی موعود را واجب نمی‌دانند، به این فراز استناد می‌کنند. برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading

«آیا پس در قرآن اندیشه نمی‌کنند؟! در حالی که اگر آن از نزد غیر خداوند بود حتماً در آن اختلاف بسیاری می‌یافتند»!

وانگهی روشن است که حاکمیّت ظالمان، حتی اگر مستلزم مخالفت اطاعت کنندگانشان با عقل و شرع نباشد، دست کم مستلزم مخالفت خودشان با عقل و شرع است و با این وصف، ابقاء آن، اگرچه بدون اطاعت از آنان در مواردی که با عقل و شرع مخالفت می‌کنند، به معنای ابقاء مخالفت آنان با عقل و شرع است که اعانت بر آن و تبعاً مخالفت با عقل و شرع شمرده می‌شود؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ﴾[۱]؛ «و به یکدیگر بر گناه و درازدستی کمک نکنید»! از این رو، انصاف آن است که حرمت اطاعت از حاکمان ظالم و إبقاء حکومت آنان، از بدیهیّات اسلام است که تصوّر آن برای تصدیق آن کافی است، تا جایی که اعتقاد به وجوب آن، با اعتقاد به وجوب حرام، برابر است؛ چنانکه عالم‌ترین، صالح‌ترین و ناصح‌ترین مسلمانان در زمان خود، به این حکم واقف بودند و به وجوب اطاعت و إبقاء حاکمان ظالم باور نداشتند، مانند حسین بن علی بن أبی طالب که بنا بر خبر متواتر پیامبر، سیّد جوانان اهل بهشت بود[۲] و با این وصف، جان خود و اهل بیتش را در خروج بر حاکم ظالم فدا کرد تا اسوه‌ی حسنه‌ای برای مسلمانان باشد، هر چند بیشتر مسلمانان که پیرو امویان بودند، هرگز به عقیده‌ی او در این باره گردن ننهادند.

[تبعات اطاعت از حاکمان ظالم]

به هر حال، مشهود است که اعتقاد به وجوب اطاعت از حاکمان ظالم و حفظ آن‌ها، از شوم‌ترین عقاید رایج در میان مسلمانان بوده که موجب وهن اسلام و سقوط تمدّن اسلامی و گسترش موانع شناخت در میان مسلمانان شده است؛ چراکه حاکمان ظالم در طول قرن‌های متمادی، با سوء استفاده از این اعتقاد بی‌پایه که توسط سفیهانی وابسته به آن‌ها ترویج شده، عقاید و احکام اسلام را یکی از پی دیگری، به سود خود تغییر داده‌اند و قرائتی از آن را رسمیّت بخشیده‌اند که مطابق با امیال آن‌هاست و در این میان، اهل حدیث، چونان مزدورانی دست‌نشانده، همواره در خدمت آن‌ها بوده‌اند؛

↑[۱] . المائدة/ ۲
↑[۲] . نگاه کن به: ابن ابی شیبه، المصنّف، ج۷، ص۵۱۲؛ احمد بن حنبل، المسند، ج۳، ص۳، ۶۲، ۶۴ و ۸۲، ج۵، ص۳۹۱؛ ابن ماجه، السنن، ج۱، ص۴۴؛ ترمذی، السنن، ج۵، ص۳۲۱ و ۳۲۶؛ نسائی، خصائص أمیر المؤمنین عليّ بن أبي طالب، ص۱۲۳؛ نسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۵۰، ۸۱، ۹۵، ۱۴۵، ۱۴۸ و ۱۴۹؛ نسائی، فضائل الصّحابة، ص۲۰، ۵۸ و ۷۶؛ ابو یعلی، المسند، ج۲، ص۳۹۵؛ ابن حبان، صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۴۱۱، ۴۱۲ و ۴۱۳؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۱، ص۱۱۷، ج۲، ص۳۴۷، ج۴، ص۳۲۵، ج۵، ص۲۴۳، ج۶، ص۳۲۷؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹ و ۴۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۸۲، ۱۸۳، ۱۸۴ و ۲۰۱. همچنین، برای آگاهی از تواتر آن، نگاه کن به: کتانی، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص۱۹۶.