جمعه ۷ اردیبهشت (ثور) ۱۴۰۳ هجری شمسی برابر با ۱۷ شوال ۱۴۴۵ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 نکته‌ی جدید: نکته‌ی «عید منتظران» نوشته‌ی «حسنا منتظر المهدی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: لطفاً بفرمایید که «ترس از خداوند» به چه دلیل است؟ آیا ترس از ذات اوست یا از صفات او؟ با توجّه به اینکه او عادل است و ظلم نمی‌کند و حکیم است و کار عبث نمی‌کند و به عبارتی بدون حکمت ضرری از او به کسی نمی‌رسد. پس چرا باید از او ترسید؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر در این باره؛ حدیث ۲۱. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. گفتار جدید: مناجاتی از آن جناب که در آن راه‌های موجود پیش روی مؤمنان را یاد می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading

زیرا مرتد کافری است که به کفر خود بعد از اسلام، اقرار دارد و بنا بر اخبار متواتر، کشتن او به این عنوان، پیش یا پس از استتابه، بسته به صلاحدید خلیفه‌ی خداوند در زمین، جایز است، ولی منافق کافری است که به کفر خود اقرار ندارد، بلکه خود را مسلمان می‌شمارد تا جان خود را حفظ کند و قاعدتاً کشتن او به عنوان کافر، جایز نیست؛ با توجّه به اینکه بنا بر قاعده، هر کس می‌گوید مسلمان است، در گفتار خود تصدیق می‌شود و حساب عملش با خداوند است. آری، در صورتی که گفته یا کرده‌ی کفرگونه‌ی منافق، مشهود و مصداق محاربه و إفساد در زمین باشد، کشتن او به عنوان محارب و مفسد در زمین و نه به عنوان کافر، جایز است و در این صورت، مانند مسلمانان غسل داده می‌شود و بر او نماز گزارده می‌شود و در گورستان مسلمانان دفن می‌شود، هر چند مباشرت خلیفه‌ی خداوند به این کارها شایسته نیست؛ چنانکه خداوند خطاب به او فرموده است: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ ۖ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ﴾[۱]؛ «و هرگز بر هیچ یک از آنان چون مرد نماز نگزار و بر گورش نایست؛ چراکه آنان به خداوند و پیامبرش کفر ورزیدند و در حالی مردند که فاسق بودند»!

[شناخت مشرک]

بنابراین، کسی که خود را مسلمان می‌شمارد، به سبب کاری که انجام می‌دهد مشرک شمرده نمی‌شود، اگرچه کاری مانند خواندن مردگان باشد؛ چراکه خواندن مردگان، هرگاه از روی اعتقاد به سودمند بودن آنان پس از اذن خداوند باشد، شرک دانسته نمی‌شود؛ چراکه خداوند قادر است بواسطه‌ی مرده‌ای سود برساند، همان طور که قادر است بواسطه‌ی زنده‌ای سود برساند؛ بل قادر است که زنده‌ای را از مرده‌ای و مرده‌ای را از زنده‌ای بیرون آورد؛ چنانکه فرموده است: ﴿يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾[۲]؛ «زنده را از مرده بیرون می‌آورد و مرده را از زنده بیرون می‌آورد و زمین را پس از مرگش زنده می‌کند»؛ بلکه برخی مردگان در نظر او زندگانند؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ﴾[۳]؛ «و به کسانی که در راه خداوند کشته می‌شوند مردگان نگویید، بلکه زندگانند ولی شما نمی‌فهمید» و برخی زندگان در نظر او مردگانند؛ چنانکه فرموده است: ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا﴾[۴]؛ «یا کسی که مرده بود، پس او را زنده کردیم و برایش نوری قرار دادیم که با آن در میان مردم راه رود مانند کسی است که مثالش در تاریکی است و از آن بیرون نمی‌آید؟!»

↑[۱] . التّوبة/ ۸۴
↑[۲] . الرّوم/ ۱۹
↑[۳] . البقرة/ ۱۵۴
↑[۴] . الأنعام/ ۱۲۲